کاملا شانسی به استاد راهنمام پیام دادم و فهمیدم باردار هستن و دقیقا همون تایمی که من قصد دفاع دارم تا سه ماه میرن مرخصی زایمان و از طرفی ما بخاطر قوانین استعداد درخشانی تعهد دادیم تا پایان اسفند فارغ التحصیل بشیم و خب من تصمیم دارم هرچه زودتر شروع طرح بزنم بعد امتحان و نتیجه اینکه حدود یک ماه و نیم مونده به امتحان نمیدونم دفاع رو کجای دلم جا بدم?!

کنار اومدن با شرایط ناگهانی واقعا برام سخت شده و کوچکترین مساله ای به شدت به همم میریزه و من علی رغم insight داشتن به این مشکلم نمیتونم شرایط رو منیج کنم و اضطراب میگیرم.با خودم میگم خدارو شکر کن اتفاق ناگهانی این روزهات این دفاع غیرقابل پیش بینی شده نه اتفاقات بدتر.میگم به اون داوطلب هایی فکر کن که چند روز قبل عزیزانشون رو در فاجعه ی هواپیمایی از دست دادن.به داوطلب های سیستان و بلوچستانی فکر کن و ناشکری نکن اما در نهایت زیاد موفقیت آمیز نیست.

خداروشکر بخاطر بودن برادرم.من چقدر به این پسر بدهکارم.تمام دوندگی ها و مطب این و اون رفتن ها و امضا گرفتن ها رو برام انجام میده بی هیچ غُر و منّتی.یاد چند هفته قبل و مشکلم موقع ثبت نام می افتم و روزی که برادرم از دانشگاه برگشت ولی خبر خوشی برام نداشت و من از فرط گریه کردن دیگه حتی نای اشک ریختن نداشتم.اومد کنارم،بغلم کرد و گفت گریه نکن درد و بلات تو سرم،درست میشه.

و درست شد.

باید روزی هزار بار با خودم تکرار کنم این روزها میگذرن،به خودت سخت نگیر.اما انگار من با اضطراب خو گرفتم.

 

*به طرز عجیبی مرورهام زود پیش میرن و من نگران این وضعیتم و فکر میکنم خوب نمیخونم که انقدر سریع پیش میره.آخرین آزمون هایی که دادم چنگی به دل نمیزد.در کل اُمیدم به خودم پنجاه درصد مهر یا آبان ماهه.

 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

کاربرد فناوري و اطلاعات Ryan سیب گرافیک Walterius وبسایت دهستان فش دلتای سپیدرود داوود خانی لنگرودی Nancy آشنايي با فرهنگ ها