خیلی خوب یادمه حوالی اسفندماه سه چهار سال قبل بود و من توی یک شرایط خیلی بد روحی برای امتحان علوم پایه درس میخوندم و آی بارون می اومد،آی بارون می اومد و من وقت بیرون اومدن از اتاق و حتی تماشای گلهای حیاط خونه رو نداشتم.نویسنده ی جزوه ای که برای اون امتحان میخوندمش اول جزوه چند خط جالب نوشته بود که دقیق یادم نیست چی بود ولی از این نوشته بود که برای پزشک شدن از دیدن طبیعت و نوازش چمن و .دست کشیدم.

الان هم که توی خونه حبسم و جایی نمیرم و کسی رو نمیبینم هم عجیب بارون میزنه.به قول بابا بی آزار میزنه و من دلم پر میکشه واسه پشت فرمون نشستن و رانندگی زیر بارون.

تاریخ تکرار میشه و روزهای عمر من انگار دوباره برمیگردن به عقب.


+لطفا نیاین بنویسین حالا چی میشه یه تک پا بری بیرون و این حرفا.بنظرم هرکسی شرایط و برنامه های خودش رو بهتر میفهمه.ممنونم:)


+دلم پوسید بسکه با کسی حرف نزدم.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

ایران آیرون مجله دانستنیهای آهن آلات امیر وای اس | amirYS MinerCraft | ماینرکرفت بررسی انواع پمپ اشعار محمد قهرمان معرفی برترین آموزشگاه ها و اساتید موسیقی اصفهان استودیو بازی سازی آپروم هفتمی ها Julio