روزمون با صدای جیغ های گوش خراش زن اتاق 9 که سخت زایید،خیلی سخت زایید شروع شد و شبمون داره با جیغ های بلندتر زن تخت 7 که میگه من مطمئنم نمیزام ادامه پیدا میکنه.روز تستیکولاری بود کلا!
+هیچوقت توی زندگیم اندازه ی بخش ن جیم زن و در رو و درس نخون نبودم.کلا وجهه ای از خودمون نشون دادیم که امید تمام اتندینگ رو ناامید کردیم و نهایتا به این نتیجه رسیدن که ولمون کنن به امان خدا.راضی ام از اپروچی که توی این ماه های آخر در پیش گرفتیم.والا:)
باهام حرف بزنین لطفا:)
درباره این سایت