دو ماه مونده به امتحان و من هنوز سه تا درس رو اصلا تابحال در عمرم نخوندم،از درس های خونده بخاطر کمبود وقت دارم فرت فرت حذف میکنم و با هر مبحثی که بار قبل کلی براش وقت گذاشتم و الان حذفش میکنم قلبم تیکه تیکه میشه.کاش یکی بود بهم قوت قلب میداد که منم همینجوری بودم ولی نتیجه ام فلان شد.پشتیبان من که به خواب ابدی فرو رفته و انگار نه انگار یه مسئولیتی رو قبول کرده.امروز با تپش قلب از خواب بیدار شدم.دوباره شروع شد!
*موهام انگار به پوست سرم وصل نیستن.دستم که بخوره بهشون یه مشت موی شونه نشده میاد توی دستم.برادرم میگفت اگه یه نفر بیکار باشه میتونه موهای سرت رو بشماره.راست میگفت.
*هیکلی که انقدر بخاطرش رژیم گرفتم و ورزش کردم شده یه توپ گنده که باید قلش بدی.همینجا استاپ کن دیگه لعنتی به پوستم داره فشار میاد!
*چقدر خواب دارم.
درباره این سایت