جراحی و اطفال رو که قرار بود بیست و چهار روزه بخونم،هجده و نیم روزه تمام کردم.امشب که قبل از دراز کشیدن توی تختم ایستادم رو به روی برنامه ی چسبیده به دیوارم و با وسواس روی جراحی خط کشیدم حس خوبی داشتم.در اون لحظه دلم نمیخواست به دو ساعت قبل ترش فکر کنم که سر تست های جراحی و مسلط نبودنم انقدر فشار روانی بهم وارد شد که از سر درماندگی سرم رو گذاشتم روی میز و چشمهام خیس شد.به خودم میگم رفرنس جراحی عوض شده و ترجمه ی به درد بخوری هم ازش در دست نیست،خب که چی?الان اوضاع همه همینه.دارم سعی میکنم با این حرفها از بار روانیم کم کنم.نمیخوام به تغییر رفرنس ها فکر کنم و اینکه قراره از قسمتهای تغییر کرده چندتا سوال بیاد و من چندتا رو غلط خواهم زد.الان میخوام به این فکر کنم که از فردا ن رو شروع میکنم و ن مباحثش سبک تره و باید بتونم شش روز ن رو پنج روزه تمام کنم.

ّ*پدرم فردا جراحی میشن و دختری که با هزار آرزو و امید چشم به پزشک شدنش دوختن نمیتونه پشت در اتاق عمل باشه.دلم براشون میسوزه که انقدر برام زحمت کشیدن اما نتیجه ای ندیدن.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

رابینز تایپ صوتی انجمن معلولین سوره صبح هنر جرم یابی قانونی دیجیتال - فارنزیک دیجیتال فروشگاه رمان هدایای تبلیغاتی مدیرگیفت Matthew Keren افتخارآفرين کشوري