وقتی از بقیه درمورد ماه های آخر مانده به امتحان دستیاری میشنیدم ته دلم خنده ام میگرفت و میگفتم من ظهر نخوابم?هع!.من تا خود امتحان هرشب فیلم نگاه میکنم که روحیه ام باز بشه!!!

حالا نزدیک به چهار ماه و اندی مونده به امتحان و خواب دوساعته ی ظهر من رسیده به چرت نیم ساعته و اکتفا به بستن چشم هام و بی محلی به طپش های قلبم.حالا از پشت میز که بلند میشم توی عضلاتم احساس گرفتگی و نکروز قریب الوقوع میکنم!

امروز روز سختی بود.عفونی خونم رو مکیده و من کاری از دستم بر نمیاد جز دعا کردن و ادامه دادن.ولی قانونی که برای خودم گذاشتم جواب داده.قانون"قورباغه ات را قورت بده"!.یعنی اول میرم سراغ مباحث سخت تر و حجیم تر که مغزم دوست داره از زیر بارشون فرار کنه و نتیجه اینکه آخر سر که خسته تر هستم فقط مباحث کوچک و ساده باقی مونده و راحت تر پیش میرم و کمتر عذاب میکشم.

 

*نگران نورولوژی هستم که هیچ هیچ هیچ بیسی براش ندارم و باید دقیقا از نقطه ی صفر شروع کنم به خوندنش و رفرنسش هم عوض شده و حتی خبر ندارم جزوه اش اومده یا نه.از عفونی جان سالم به در میبرم اما احتمالا نورو همون غول آخری باشه که زمینم میزنه.

*من بیش از دوسال هست که هر روز بلااستثنا به رشته ی مورد علاقه ام،ارتوپدی فکر کردم و دلم لرزیده و وحشت کردم و هیجان زده شدم و.و.و!اما حالا که به یاد آوریش و روحیه گرفتن احتیاج دارم وقتش رو ندارم.خنده دار نیست?!

*به بستن موقت اینجا فکر کردم اما نه،از پس این یکی بر نمیام.اینجا معشوقه ی شیرین منه که توی مشتم قایمش کردم و رهاش نمیکنم.

*من بیش از هر زمان دیگه ای به دعا احتیاج دارم.به جایی برای چنگ زدن.فراموشم نکنین.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

گل چت | مهگل چت | نازگل چت همه چیز وبلاگ یک طلبه آوا خودرو Clint شعبانی اجاره خانه‌ها و سوئیت‌های مبله المپیاد کامپیوتر Misty